پارت 1

مریم احمدی مریم احمدی مریم احمدی · 1403/07/19 17:12 · خواندن 1 دقیقه

داشتم از دانشگاه بر میگشتم یهو بند کفشم بتز شد دلا شدم ک ببندم 

یهو دستی روی کو..نم اومد و نوازشش کرد

برگشتم با تعجب نگاه کردم با دیدن پسر جوونی 

ب خودم اومدم 

 

بلند شدم ک برم یهو دستمو از پشت کشید ک پرت شدم تو بغلش 

کجا با این عجله ما حالا حالا ها باهم کار داریم 

ی ماشینی جلومون وایساد 

ک پسر جوونه ک نمیدونستم اسمش چیه منو پرت کرد تو ماشین و خودش هم نشست کنارم 

رسیدیم ی جایی ک مثل قصر بود 

ک ...